نشست مقدماتی اولین کنفرانس شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه

[divider height=”17px” color=”rgb(255, 255, 255)”]

[title style=”bold-center” text=”فیلم همایش” icon=”icon-angle-down”]

برای دیدن فیلم هر بخش روی آن کلیک کنید.

عنوان و ارائه دهنده

دریف

رضا درمان، مدیر عامل جامعه یاوری فرهنگی و دبیر کنفرانس

1

سهیل معینی، مدیر عامل انجمن افق باور و عضو هیئت موسس شبکه

2

 بررسی راههای جذب و نگهداشت سرمایه انسانی داوطلب در سازمان‌ های مردم نهاد( الهام شهسوارزاده ) “

3

بخش دوم، پانل تخصصی (مهندس پیمان مغازه، مدیر عامل موسسه رحمان )

4

دکتر مقصود فراستخواه، ( عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی)

5

تاثیر فعالیت‌های داوطلبانه در ارتقاء شاخص‌های رفاهی جامعه (دکتر روزبه کردونی، مدیرکل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی )

6

عوامل موثر بر مشارکت داوطلبانه (دکتر محمد یزدانی نسب، پژوهشگر جامعه شناسی مسائل ایران )

7

گفت و گو در رابطه با موضوعات عمومی مرتبط با شبکه بین اعضا

8

[divider height=”27px” color=”rgb(255, 255, 255)”]

 

نشست مقدماتی اولین کنفرانس شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه با موضوع :

“کار داوطلبانه در سازمان‌ های مردم نهاد : بررسی فرصت‌ها و چالش‌ها”

موضوع ” کار داوطلبانه در سازمان‌ های مردم‌نهاد ” :

” بررسی فرصت‌ها و چالش‌ها “

روز سه شنبه 26 بهمن ماه با حضور جمعی از نمایندگان سمن‌ها و صاحب‌نظران و با همکاری جامعه نیکوکاری ابرار و چند سازمان عضو شبکه در اتاق بازرگانی صنایع، معادن و کشاورزی ایران برگزار شد.در بخش اول این نشست رضا درمان، مدیر عامل جامعه یاوری فرهنگی و دبیر کنفرانس، ضمن طرح موضوع نشست، پیام دکتر محسن رنانی، با عنوان “حکومت سمن‌ ها”، به این نشست را برای حاضرین قرائت کرد. همچنین سهیل معینی مدیر عامل انجمن افق باور به نمایندگی از هیئت موسس شبکه چند دقیقه‌ای در ارتباط با اهمیت کار داوطلبانه در کشور با حاضرین سخن گفت. در ادامه این بخش از نشست که با همکاری بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان برگزار می‌شد الهام شهسوارزاده، پژوهشگر علوم اجتماعی و کارشناس بنیاد، گزارشی را از پژوهش “بررسی راه‌های جذب و نگهداشت سرمایه انسانی داوطلب در سازمان‌ های مردم نهاد” ارائه داد.بخش دوم این نشست که با همکاری موسسه رحمان طراحی شده بود، با حضور دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، دکتر روزبه کردونی، مدیرکل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و   دکتر محمد یزدانی نسب، پژوهشگر جامعه شناسی مسائل ایران برگزار شد. این بخش از برنامه که به گفت‌گویی تخصصی درباره “تأثیرات اقتصادی و اجتماعی کار داوطلبانه در کشور”، “موانع و راهکارهای توسعه کار داوطلبانه در ایران” و “عوامل موثر بر افزایش رفتارهای داوطلبانه” اختصاص داشت توسط مهندس پیمان مغازه مدیر عامل موسسه رحمان مدیریت ‌شد. همچنین در پایان این بخش فرصت در اختیار شرکت‌کنندگان قرار گرفت تا نقطه نظرات خود را در ارتباط با ابعاد مختلف کار داوطلبانه بیان کنند.

مشروح مطالب ارائه شده توسط سخنرانان :

رضا درمان، مدیر عامل جامعه یاوری فرهنگی و دبیر کنفرانس :

سازمان‌ های مردم نهاد آسیب‌ها و دردهای مشترکی دارند که به تنهایی قادر به رفع آنها نیستند، شاید شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه بتواند از طریق فراهم کردن فرصت‌های مناسب جهت مطالعه، پژوهش و تدوین مدل‌های مدیریتی مورد نیاز به ما کمک کند تا بتوانیم به آسیب‌های موجود غلبه کنیم.

موضوعات مختلفی وجود دارند که می‌توانند دست‌مایه‌ی برنامه‌های مشابه بعدی قرار گیرند، موضوعاتی مانند روش‌های درآمدزایی در سازمان‌های مردم نهاد، مدیریت مالی، روش‌های حسابرسی و حسابداری در سازمان‌ های مردم نهاد، مدل‌های ارزیابی اثربخشی پروژه‌های انجام شده، مدیریت پروژه در سازمان‌های مردم نهاد، مفهوم مدیریت ریسک در سازمان‌های مردم نهاد، مدل‌های تعامل با حاکمیت و دستگاه‌های دولتی بالادستی، مدل‌های مناسب برای مدیریت منابع انسانی و بخصوص مدل‌های مدیریتی نیروهای داوطلب در سازمان‌های مردم نهاد و بسیاری از موارد مشابه دیگر مسائلی هستند که سازمان‌ های مردم نهاد همواره با آنها روبه‌رو بوده‌اند.وقتی خود ما به عنوان مدیران و کارشناسان سازمان‌های مردم نهاد بر تئوری‌ها و ادبیات حاکم بر حوزه‌ی سازمان‌های مردم نهاد تسلط لازم و کافی نداریم و نمی‌توانیم در این حوزه تئوری و یا نظریه جدیدی را ارائه کنیم چطور انتظار داریم تا از نظر حاکمیت و نظام حاکمیتی کشور جایگاه روشن و معلومی داشته باشیم.

ما انتظار داریم به ما نقش دهند و جایگاه ما را معلوم کنند، اما بدون تسلط به این دانش آیا واقعا می‌توانیم مدعی این موضوع باشیم. جایگاه امروز سازمان‌ های مردم نهاد عملا به عنوان چرخ پنجم است، نگاه‌های امنیتی نسبت به این سازمان‌ها و عدم وجود سازوکارهای لازم در تعامل میان حاکمیت و سازمان‌های مردم نهاد در موارد مختلفی مانند شرایط تاسیس، نظام‌های نظارتی، مجوزهای حضور و … همه به این دلیل است که حتی خود ما هم بر ادبیات حوزه‌ی خود تسلط کافی نداریم و انتظار داریم که دیگران این کارها را برای ما انجام دهند. من احساس می‌کنم شبکه می‌تواند در این حوزه ورود کرده و تولید محتوا و تولید فکر کند، و البته شبکه کسی نیست جز خود ما.پیامد این نشست مقدماتی برگزاری یک کنفرانس در سطح ملی در بهار یا تابستان سال 96 خواهد بود و قرار است در آن رویداد به دردهای مشترک سازمان‌ های مردم نهاد بپردازیم.

موضوع این نشست کار داوطلبانه در سازمان‌ های مردم نهاد، با نگاه ویژه به فرصت‌ها و چالش‌ها است. در این نشست قصد داریم از طریق گفت و شنودها جرقه‌هایی را در ذهن مدیران ارشد سازمان‌ های مردم نهاد ایجاد کنیم. من امیدوارم این جرقه‌ها در کنفرانس سال آینده در قالب مقاله‌ها و پژوهش‌هایی به محتوایی علمی و تخصصی تبدیل شوند که تولید داخل هستند.این نشست اگرچه به همت شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه برنامه‌ریزی و اجرا شد، اما در واقع برگزاری آن توسط گروهی از اعضای شبکه به مرحله اجرا درآمده است. تمام عزیزانی که امروز مطالب خود را ارائه خواهند داد به نمایندگی از سازمان‌شان که عضوی از شبکه است ایفای نقش می‌کنند. امیدوارم که بتوانیم این مدل مشارکت را به عناون مبنا و محور برگزاری نشست‌های آتی شبکه قرار دهیم.امیدوارم همه ما روزی بتوانیم باورهای غلط خود را نسبت به موضوع نیروهای داوطلب از بین ببریم، باورهای غلطی که آسیب‌های زیادی را برای سازمان‌های ما به همراه دارند، باورهای نادرستی از این قبیل که کار داوطلبانه به معنای همان کار رایگان است، باور به اینکه نیروهای داوطلب جایگزین نیروهای موظف در سازمان ما هستند، باور به اینکه هر فرد علاقه‌مند به کار داوطلبانه می‌تواند یک نیروی داوطلب فعال و مفید برای سازمان باشد، باور به اینکه نیروی داوطلب نیاز به آموزش و یادگیری ندارد و باور به اینکه داوطلبان می‌توانند خودشان را مدیریت کنند و ما فقط باید آنها را جذب کنیم، امیدوارم روزی بتوانیم این باورهای غلط و آسیب‌زا را در خودمان اصلاح کنیم.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.

سهیل معینی، مدیر عامل انجمن افق باور و عضو هیئت موسس شبکه:

اگر بخواهیم در ارتباط با فلسفه‌ی وجودی این نشست صحبت کنیم می‌توان گفت که محفلی است برای یادگیری و کسب دانش با تاکید بر اینکه ما از قدرت سمن‌ها و فرصت‌هایی که سمن‌ ها برای جامعه به وجود می‌آورند، از ضرورت توسعه فعالیت سمن‌ ها و از ضرورت ایجاد ظرفیت برای سازمان‌های غیردولتی در کنار فعالیت‌هایی که دولت‌ها انجام می‌دهند زیاد صحبت کرده‌ایم.

با توجه به پیچیدگی و انباشت معضلات اجتماعی به دلیل عدم تناسب در رشد اقتصادی شاهد عمق یافتن و متنوع شدن معضلات اجتماعی هستیم و کار به جایی رسیده که مسئولین دولتی ما اذعان دارند که دولت به تنهایی از پس مشکلات بر نمی‌آید و به همین دلیل تمام ظرفیت‌های اجتماعی باید بسیج شوند تا ما بتوانیم یک‌سری شاخص‌های منفی اجتماعی را کنترل کنیم. وقتی که در این مورد صحبت می‌کنیم بلافاصله نقش سمن‌ ها نمایان می‌شود، سمن‌ ها می‌توانند بخش عمده‌ای از بار دولت را بردارند و نیروهای اجتماعی را در درون خود متشکل کنند و با انجام فعالیت‌های داوطلبانه با هزینه‌های بسیار پایین و با انگیزه‌های بالا کارهای بزرگ اجتماعی انجام دهند.

سازمان‌ های غیردولتی در موقعیتی قرار گرفته‌اند که یک فرصت بزرگ تاریخی است برای دیده شدن و اثبات ظرفیت‌های خودشان، چیزی که امروز به آن احتیاج داریم رشد کیفی فعالیت سمن‌ها است، و رشد کیفی به معنای افزایش راندمان سازمان‌ های غیردولتی است. سازمان‌های غیردولتی در همه جای کشور تشکیل می‌شوند اما خود این سازمان‌ها چه مشکلاتی دارند؟ از نظر نیروی انسانی؟ از نظر تامین منابع مالی؟ از نظر مدیریت نیروهای داوطلب ؟، که بحث نشست امروز نیز هست. همه این‌ها ما را به این نکته می‌رساند که سمن‌ها به نقطه‌ای رسیده‌اند که باید برای افزایش کیفیت و راندمان اجتماعی خود به کسب دانش بپردازند و این فرصت بسیار خوبی است برای اینکه بتوانیم از ظرفیت‌‌های خود سمن‌ها برای این رشد استفاده کنیم.

یکی از مهم‌ترین نقش‌های شبکه‌ها از جمله این شبکه، ایجاد فرصت‌هایی برای تقویت ظرفیت عملکرد سمن‌ها است، به همین دلیل لازم است نشست‌هایی تخصصی برنامه‌ریزی شوند تا از این طریق بتوان دانش تخصصی لازم را به سمن‌ها منتقل کرد. خوشبختانه شبکه درک کرده است که فراهم کردن این فرصت دانش‌آموزی برای سمن‌های عضو می‌تواند موجب توسعه ظرفیت‌های سمن‌ها شود. مهم است که مدیران ما در سمن‌ها این موارد را جدی بگیرند، مدیریت صحیح در سازمان‌های مردم نهاد نیازمند کسب دانش روز است و یکی از مهمترین این آموزش‌ها چگونگی جذب، حفظ و پرورش نیروهای داوطلب است. یکی از کارهایی که شبکه باید انجام دهد فراهم آوردن فرصت رشد و دانش اندوزی است. امیدوارم در آینده شاهد این باشیم که سمن‌ها بخش عمده‌ای از مشکلات و معضلات اجتماعی را حل می‌کنند.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.

الهام شهسوارزاده، کارشناس بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان و پژوهشگر علوم اجتماعی :

” بررسی راه‌های جذب و نگهداشت سرمایه انسانی داوطلب در سازمان‌ های مردم نهاد “

ما در حالی با خلاء تئوریک موجود در زمینه‌ی مدل‌های بومی مدیریت نیروهای داوطلب در سمن‌ها روبه‌رو هستیم که تجربه‌های نسبتا خوبی در زمینه استفاده از نیروهای داوطلب در سازمان‌های مردم نهاد وجود دارد ولی متاسفانه به دلیل عدم توجه مستندسازی نشده اند و مورد توجه قرار نگرفته اند. این خلاء تئوریک انگیزه‌ای برای انجام این پژوهش در بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان شد.

ویژگی اصلی این پژوهش این است که از دل نیاز سمن‌ها اما طبق مجموعه‌ای از ضوابط علمی انجام شده است. در این پژوهش 78 مصاحبه فردی و 6 مصاحبه گروهی توسط یک تیم چهار نفره انجام شده است و 15 سازمان مردم نهاد جامعه هدف این پژوهش را تشکیل داده‌اند.فعالیت‌های داوطلبانه در جهان انواع مختلفی دارد که از جمله آنها می‌توان به داوطلبی مستقیم ( volunteerism ) داوطلبی از راه دور ( online volunteering ) کارآموزی ( internship & gap year ) داوطلبی خرد ( micro volunteering ) و توریسم داوطلب ( voluntarism ) اشاره کرد.

از منظر جایگاه داوطلبان و نیروی‌های موظف تفاوت‌های زیادی در سمن‌ها مشاهده شد، در گروهی از سمن‌ها سعی شده خدمات ارائه شده به گروه هدف اعم از آموزشی، بهداشتی و حمایتی به استانداردهای خاصی نزدیک شوند و در نتیجه داوطلب مگر در مواردی که دقیقا تخصص حرفه‌ای در زمینه آن مسئولیت را دارد به کار گماشته نمی‌شود. در این سازمان‌ها داوطلبان بیشتر به انجام امور اداری و امور مربوط به رویدادها می‌پردازند و برخی از این سازمان‌ها نیز هستند که سرپرستی امور اداری و حتی رویدادها را به نیروهای متخصص و موظف می‌دهند و داوطلبان مسئولیت محدودتر و در عین حال حوزه تصمیم‌گیری محدودتری نیز دارند. در عوض در برخی از سازمان‌های مورد بررسی این روند کاملا برعکس است به این ترتیب داوطلبان به طور مستقیم درگیر کارهایی می‌شوند که با جامعه هدف در ارتباط است و امور اداری توسط نیروهای موظف انجام می‌شود. این دست از سازمان‌ها چالش‌های مربوط به تقسیم کار، تصمیم گیری و مسئولیت پذیری در آنها اهمیت بیشتری دارد.

قبل از اینکه نگاهی کنیم به مدل‌های موجود در جذب، آموزش و تقسیم کار در سازمان‌ های مردم‌نهاد، می‌خواهیم مروری بر عوامل موثر در انگیزه ورود به عرصه‌ی فعالیت‌های داوطلبانه داشته باشیم.یکی از این عوامل موثر سن است، در کشورهایی مثل آمریکا بخش عمده‌ای از فعالیت‌های داوطلبانه توسط نوجوانان انجام می‌شود اما متاسفانه در کشور ما اینگونه نیست و نوجوانان نقش چندانی در فعالیت‌های داوطلبانه ندارند. سیستم رقابتی آموزش و پرورش نیز به این مسئله دامن زده است و نوجوانان ما نه تنها از انجام فعالیت‌های اجتماعی بلکه گاهی از انجام فعالیت‌های تفریحی و ورزشی متناسب با سن خود نیز به بهانه‌ی آمادگی برای کنکور محروم می‌شوند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد در میان 15 سمن مورد بررسی بیشترین حجم فعالیت‌های داوطلبانه در میان دانشجویان دیده شده است. در این رده‌ سنی به دلیل از میان رفتن سد کنکور و ورود به دانشگاه، جوانان استقلال عملی نسبی دارند و توسط خانواده نیز حمایت مالی می‌شوند بنابراین تمایل بیشتری به انجام فعالیت‌های داوطلبانه نشان می‌دهند. گفته‌های برخی از داوطلبان نشان می‌دهد اکثر خانواده‌ها مخالف این نوع فعالیت داوطلبی برای جوانان هستند زیرا احساس می‌کنند اینگونه فعالیت‌ها مانع پیشرفت فرزندان‌شان می‌شود و یا اینکه فکر می‌کنند فرزندان‌شان توانایی مدیریت کردن روابط خود را ندارند.نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که با نزدیک شدن به سن ازدواج و اشتغال تمایل به انجام کارهای داوطلبانه در میان افراد کاهش پیدا می‌کند.

در جامعه آماری مورد مطالعه ما در سنین میانی بیشتر خانم‌ها هستند که مشغول به فعالیت داوطلبانه می‌شوند و یکی از دلالیش این است که انتظار تقبل بار مالی خانواده از سوی خانم‌ها کمتر است. حضور خانم‌ها در سمن‌های مورد مطالعه این پژوهش بسیار پر رنگ بوده است و سمن‌ها این امکان را به خانم‌ها داده‌اند که محسوس‌تر از آنچه در فضای اقتصادی، سیاسی و حتی آکادمیک کشور ما هستند به جایگاه‌های مدیریت دست پیدا کنند. در یکی از سمن‌های مورد مطالعه ما که تفکیک جنسیتی در آن به وضوح دیده می‌شد زنان توانسته بودند به نقش‌های مدیریتی در آن سازمان دست پیدا کنند.یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار میزان تحصیلات است، افراد با تحصیلات دانشگاهی تمایل بیشتری به انجام فعالیت‌های داوطلبانه دارند، که دلیل آن علاوه بر دسترسی به شغل‌های با ثبات‌تر می‌تواند آشنایی افراد با مفاهیمی مانند مسئولیت اجتماعی و حقوق شهروندی باشد.

زمینه‌های فرهنگی در فعالیت‌های داوطلبانه موثر هستند، نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که فرهنگ مذهبی عمیقا بر انجام فعالیت‌های داوطلبانه تاثیر گذاشته است. بسیاری از افراد به نوعی انگیزه خود را از انجام فعالیت‌های داوطلبانه اعتقادات مذهبی بیان کرده‌اند. موضوع دیگر مربوط به فرهنگ تحول خواهی می‌شود، در جامعه ما که یک جامعه پسا انقلابی است حضور در فعالیت‌های داوطلبانه می‌تواند به افراد کمک کند تا هویت گم شده‌ی خود را پیدا کرده  و تلاش کنند تا به آرمان‌های بلند خود در زمینه عدالت و برابری دست پیدا کنند. یک زمینه فرهنگی دیگر که در کشور ما در حال شکفتن است و انگیزه بخش فعالیت‌های داوطلبانه نیز بوده است امید به آینده و رسیدن به جامعه‌ای است که حقوق شهروندی در آن معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

روش جذب داوطلبان در سازمان‌های مورد مطالعه ما بیشتر به صورت ارتباط فردی با دیگر اعضای سازمان صورت می‌گرفت، یا اینکه در یک سری رویدادها از طریق یک سری فرم و دعوت‌های عمومی از شرکت کنندگان دعوت می‌شد که به همکاری بپردازند، در اکثر این سمن‌ها دعوت‌ها کاملا عمومی است مگر در انجمن‌هایی که به طور طبیعی شرط فعالیت داشتن در آنها داشتن یک تجربه خاص است، مانند انجمن زنان کارآفرین یا انجمن معتادان گمنان. اما در برخی از سازمان‌ها نیز قوانین نانوشته‌ای وجود دارد که دعوت از داوطلبان تنها در صورت هم‌سویی با آن فرهنگ داخلی امکان پذیر می‌شود. این شیوه‌ی جذب فوایدی نیز دارد از جمله اینکه تنش‌ها را در همکاری‌های گروهی بسیار کم می‌کند. یک نوع دیگر از جذب داوطلبان نیز از طریق بانک اطلاعاتی داوطلبان است که نمونه‌ای از آن را ما در یکی از سمن‌های مورد مطالعه خود دیدیم، بنیاد امید مهر با تعداد محدودی از سمن‌های دیگر که حوزه فعالیت مشترکی داشتند اطلاعات داوطلبان خود را به اشتراک می‌گذاشتند تا اینکه نیروی داوطلب به جایی که تخصص و علاقه اش را داشت هدایت شود. جای چنین بانک اطلاعاتی‌ای به نحوی که عموم بتوانند به آن دسترسی داشته باشند در کشور ما خالی است.

در کشور کانادا اصلی‌ترین مرجع شناخت و جذب نیروهای داوطلب سایت‌هایی هستند که به معرفی و دسته‌بندی موقعیت‌های خالی داوطلبی در هر شهر می‌پردازند و به داوطلبان این امکان را می‌دهند که با آگاهی کامل از زمان، نوع فعالیت و حوزه‌های مورد علاقه آگاهانه به قبول مسئولیت بپردازند و شبکه می‌تواند این کار را به صورت یک پروژه در دستور کار خود قرار دهد.

یکی دیگر از راه‌های جذب داوطلب در سمن‌های مورد مطالعه آموزش‌های عامی بود که به نیروهای داوطلب ارائه می‌شد، این آموزش‌ها را می‌توان به دو دسته آموزش‌های فرهنگ و قوانین داخل سازمان و همچنین آموزش‌های تخصصی در مورد حوزه‌ی فعالیت آن سازمان تقسیم کنیم. بعضی از سمن‌ها این فعالیت‌ها را به بعد از پذیرش داوطلب موکول می‌کنند و حتی بعضی از سمن‌ها پکیج مشخصی برای این موضوع ندارند و با دادن فرصت آزمون و خطا به داوطلب اجازه می‌دهند تا در حین فعالیت مسائل مربوط به آن حوزه را یاد بگیرند. یکی از عمده‌ترین چالش‌های مورد اشاره در مصاحبه‌های انجام شده دقیقا مربوط به حوزه آموزش بود یعنی چه از سمت مدیران و چه از سمت داوطلبان حوزه آموزش مورد تاکید بوده است، آموزش قوانین و فرهنگ سازمانی به شفافیت و انتظارات متقابل سازمان و داوطلب منجر می‌شود و به قول یکی از مصاحبه شوندگان تکلیف فرد با خودش مشخص می‌شود. از سوی دیگر آموزش مهارت‌های مورد نیاز به داوطلبان به خصوص در فعالیت‌های مستمری که مستقیما با جامعه هدف در ارتباط هستیم نه تنها استاندارد کار سازمان را بالا می‌برد بلکه راندمان کار داوطلب را نیز بالا می‌برد و احساس رضایت از فعالیت را به آن می‌دهد.

به طور کلی توجه به مهارت‌های لازم برای مسئولیت به خصوص هماهنگی با توانایی‌ها و آموخته‌های داوطلبان در فرآیند تقسیم کار بسیار اهمیت دارد. با توجه به سن داوطلبی در کشور ما که بیشتر مختص دانشجویان است موضوع آموزش بسیار مهم و ضروری است چرا که یک جوان بعد از چند سال باید احساس کند که اندوخته‌ای بیشتر از دانشجویانی دارد که به جای ایفای نقش اجتماعی خود روی موفقیت فردی تمرکز کرده‌اند. یکی دیگر از اهمیت‌هایی که آموزش دارد این است که آموزش می‌تواند به همراه تقسیم کارها و مسئولیت‌ها فرآیند جانشین پروری را در سازمان‌ها به وجود آورد که یکی از نیازهای سمن‌های کشور ماست.اما مهمترین عاملی که فرآیند تقسیم مسئولیت، تصمیم‌گیری و ابتکار عمل را تحت تاثیر قرار می‌دهد اعتماد متقابل داوطلب و سازمان است. بعضی وقت‌ها این اعتماد تنها بر پایه اعتبار یک یا گروهی از افراد محوری ساخته می‌شود. بیشترین چیزی که منجر به اعتماد سازمان به نیروی داوطلب خود می شود مسئله مسئولیت پذیری است، گاهی حس می‌شود در فعالیت‌های داوطلبانه نیاز به پاسخگویی نیست، در واقع فرد داوطلب مسئولیت را قبول می‌کند تا آنچه را که می‌تواند انجام دهد و نه آنچه که شایسته است و از او انتظار می‌رود. علت بروز این مسئله عدم آموزش داوطلبی در کشور ماست و گاهی نیز ضوابط و شرایط و تعریف مشخص از مسئولیت‌های سازمان در دست نیست. در برخی سمن‌ها سازوکاری تعریف شده‌است که افراد الزاما مسئول اجرای هر پیشنهادی هستند که خودشان ارائه می‌دهند و از این طریق بالانسی را بین مسئولیت‌پذیری و تصمیم‌گیری به وجود آورده‌اند یا حتی الزاما باید در رفع نواقصی که مورد انتقاد قرار می‌دهند مشارکت کنند. نفس اختیار عمل منجر به مسئولیت‌پذیری بیشتر داوطلبان هم می‌شود، این نکته‌ای است که ما در بسیاری از مصاحبه‌های خود دیدیم.

به قول یکی از مدیران سمن‌ها داوطلبی که خودش دستش در کار باشد محدودیت‌ها و ضوابط کار را می‌داند ولی دیگران الزاما نمی‌توانند چنین درکی را از محدودیت‌ها داشته باشند.نکته آخر اینکه سمن‌ها هم مانند هر سازمان دیگری نکات مثبت و منفی و زیر و بم‌های خودشان را دارند و گاه هم به درستی مورد انتقاد و مورد سوال داوطلبان خود قرار می‌گیرند، امروز ما اعضای سمن‌ها هستیم که با همه این تفاوت‌هایی که داریم باید دست به دست هم بدهیم تا این فرهنگ داوطلبی را در کشورمان گسترش دهیم.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.

بخش دوم، پانل تخصصی

مهندس پیمان مغازه، مدیر عامل موسسه رحمان :

موضوع کار داوطلبانه از منظرهای مختلفی قابل بررسی است، این موضوع را می‌توان از منظر دولت، از منظر خود داوطلب و از منظر سازمان‌های مردم نهاد مورد بررسی قرار داد. اگر از منظر دولت و حاکمیت به مسئله نگاه کنیم قاعدتا باید موضوعاتی مانند ارزش اقتصادی کارهای داوطلبانه، سهم کار داوطلبانه در توسعه و یا عواملی که می‌تواند در رفتار دولت تاثیر بگذارد را مورد بررسی قرار دهیم.

اگر از دید یک فرد داوطلب به موضوع نگاه کنیم قاعدتا موضوعاتی مانند افزایش توانایی‌ها، تجربه اندوزی، تعالی اخلاقی، ارتباط بهتر با جامعه، اعتماد به نفس و عزت نفس همگی می‌تواند موضوعاتی باشدکه انگیزه‌های یک داوطلب را برای نوع دوستی و کار داوطلبانه تشکیل ‌دهد. اگر بخواهیم از منظر سازمان‌های مردم نهاد به موضوع نگاه کنیم بحث مدیریت نیروهای داوطلب، حفظ انگیزه‌ها و نگهداشت آنها اهمیت دارد. امیدوارم در این نشست بتوانیم به برخی از وجوه کار داوطلبانه بپردازیم و در همایش اصلی بتوانیم وجوه دیگری از مسئله را با مشارکت دیگر اندیشمندان و سازمان های مردم نهاد بررسی کنیم.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.

دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی :

از نظر علمی می‌توان گفت Networking or No working، یا شما شبکه خواهید داشت یا هیچ نخواهید داشت. نسل سازمان‌های پروژه‌ای و هرمی منقرض شده است، البته متاسفانه امروزه این سازمان‌ها بر ما حکومت می‌کنند و مسائل زندگی ما از طریق این دایناسورهای سازمانی حل و فصل می‌شود و نتیجه آن هم حوادثی است مانند حادثه پلاسکو. سازمان‌ های مردم نهاد فرصت مناسبی را برای تجربه کردن، خود سازماندهی، خود مدیریتی، خود راهبری، خود تنظیمی، خود ارزشیابی و خود مشاهده‌گری فراهم می‌کنند.اما مسئله ما در مشارکت داوطلبانه چیست؟.

مسئله شاخص مشارکت داوطلبانه در ایران است، متاسفانه این شاخص در ایران بسیار نحیف است. آمار و ارقام موجود در زمینه مشارکت داوطلبانه نشان می‌دهند که در ایران حدود نیم درصد جمعیت در نهادهای مدنی به صورت پاره وقت عضو هستند و ما ایرانی‌ها در شبانه روز بین 2 تا 3 دقیقه برای کارهای داوطلبانه وقت می‌گذاریم و این در حالی است که خانم‌ها در روز نزدیک به 6 ساعت از وقت خود را به امور خانه‌داری اختصاص می‌دهند. همین آمار در کشوری مانند انگلستان که نظام اجتماعی آنها بر اساس کسب سود و منفعت است نشان می‌دهد که هر فرد به طور متوسط در شبانه روز نزدیک به 24 دقیقه مشارکت غیرانتفاعی و داوطلبانه رسمی انجام می‌دهد و در بعضی از بخش‌ها نیز این عدد از مرز 40 دقیقه در روز عبور می‌کند. همچنین به طور متوسط بین 25 تا 35 درصد جمعیت کشور انگلستان در فعالیت‌های داوطلبانه مشارکت داشته‌اند. این آمارها نشان می‌دهند که در انگلستان بخش سوم بیشتر از بخش‌های دولتی و خصوصی فعالیت می‌کند.اولین مسئله در شاخص‌های مشارکت داوطلبانه در کشور ما این است که ما حضور اجتماعی و مشارکت اجتماعی نداریم و یا اگر هم داریم این مشارکت موثر و متعهدانه نیست و متاسفانه مسئولیت‌پذیری ما ضعیف است. همچنین گاهی منافع مادی فعالیت‌های ما را تحت‌الشعاع قرا می‌دهد. در کنار این حضور و مشارکت کمرنگ مردم متاسفانه مسائلی مانند تشکیل GNGOها و مواردی مانند فساد و پول‌شویی در برخی از سازمان‌های مردم نهاد نیز مشکل‌ساز شده‌اند. اما با همه این مشکلات همچنان می‌توان یاد گرفت و پیشرفت کرد. NGO به معنی یادگیری و آموختن است، اما چه نوع یادگیری‌ای؟ ویژگی اصلی یادگیری در فضای NGOها ویژگی تجربی بودن آن است، در واقع یادگیری در NGOها از طریق تجربه کردن و عمل کردن به دست می‌آید. همه ما می‌دانیم که یادگیری فرآیندی رفتاری، واکنشی، عکس العملی و شرطی نیست بلکه فرآیندی بازتابنده و تاملی است. در واقع فرآیند یادگیری از طریق مشارکت پیش می‌رود. از همه این‌ها مهمتر یادگیری ارگانیک است، یعنی شما در محله، با مردم، در روستاها، در خیابان‌ها، در درمانگاه‌ها و مراکز مشاوره فرصت یادگیری دارید .

NGOها از جمله مهمترین شاخص‌های کمی شده‌ی سرمایه اجتماعی هستند. در ایران یکی از شاخص‌ها برای محاسبه سرمایه اجتماعی این است که نسبت مثبت اعضای فعال در کانون‌های فرهنگی به کل جمعیت را محاسبه می‌کنند و از سوی دیگر نسبت منفی تعداد پرونده‌های قضایی به کل جمعیت نیز محاسبه می‌شود و جمع جبری این دو عدد سرمایه اجتماعی را نشان می‌دهد، این روش یکی از راه‌های کمی محاسبه سرمایه اجتماعی است. بنابراین سرمایه اجتماعی از طریق فعالان جامعه مدنی محاسبه می‌شود و در  واقع می‌توان گفت فعالان جامعه مدنی دماسنج سرمایه اجتماعی در ایران هستند. متاسفانه جامعه ما جامعه‌ای سرد، تنها، شبه مدرن و معیوب است و ما هنوز نتوانسته‌ایم مدرنیته را به معنای صحیح و درست آن تجربه کنیم. در این میان مدیران و فعالان NGOها باید سعی کنند کمتر مدیریت گرایی داشته باشند زیرا مدیریت گرایی در NGOها به مرور تبدیل به مسائل و مشکلاتی می‌شود. مدیران NGOها باید مدیریت را تجربه کنند اما به سبک NGOها و نه با تقلید از سازمان‌های کلاسیک.طی سال های 45 تا 85 سرمایه اجتماعی در ایران مسئله ساز شده است و رو به افول است. فعالیت‌های داوطلبانه غیرانتفاعی نه تنها سرمایه اجتماعی هستند بلکه می‌توان گفت سازه اجتماعی نیز هستند و به شکل اجتماعی ساخته می‌شوند و این موضوع دارای یک منطق اجتماعی است.

کشور ایران در رتبه بندی جهانی سرمایه اجتماعی در جایگاه 109 قرار گرفته و این نشان می‌دهد که وضعیت ما در شاخص سرمایه اجتماعی مناسب نیست. لگاتوم یک NGOی بین المللی است که کامکاری و خوشبختی انسان‌ها را اندازه گیری می‌کند، در این شاخص رتبه جهانی ما در سرمایه اجتماعی 111 است و در شاخص کل لگاتوم هم ما رتبه 107 را داریم.حال باید توضیح داد که فعالیت‌های اجتماعی داوطلبانه چگونه به وجود می‌آیند و چه طور سرد یا گرم می‌شوند و چه طور محدود می‌مانند. این موضوع را به دو صورت می‌توان توضیح داد، یکی با استفاده نظریات خلق‌و خو گرایان که با فرهنگ و خلق‌و خو توضیح داده‌اند و دسته دیگر نظریات مربوط به ساختارگرایان است که معتقدند نباید به دنبال خلق‌و خوی ایرانی‌ها برویم. ساختارگراها و موقعیت‌گراها معتقدند که راه هموار نیست و باید میدان بازی را درست کنیم زیرا در میدان‌های بازی نادرست بهترین قهرمانان نیز کرخت می‌شوند. در نتیجه می‌توان گفت ساختار گرایان بیشتر به ساختار و اراده گرایان بیشتر به عاملیت انسانی توجه دارند.در این بحث می‌خواهیم توضیح دهیم که هر کدام از این گروه‌ها چگونه این موضوع را توضیح می‌دهند. آنهایی که ساختارگرا، نهادگرا و موقعیت گرا هستند می‌گویند که :

  • ما دچار نفرین نفت شده ایم، resource curse یعنی لعنت منابع، گاهی می‌شود در یک سرزمین منابع خام به جای اینکه برکت باشند تبدیل به یک مشکل می‌شوند.
  • یک موضوع دیگر نگاه امنیتی نسبت به NGOها و مشکلات مربوط به مجوز ندادن است.
  • عدم مدیریت مناسب، ساختارهای اجرایی ضعیف و ضعف تکنیک‌های مدیریتی و آموزشی و جذب و نگهداری اعضا، گروه دیگری از مشکلات هستند.
  • حرفه ای نشدن، شبکه نشدن و بین‌المللی نشدن نیز گروهی دیگر از مشکلات هستند.

یک دیدگاه دیگر وجود دارد که بیشتر یک دیدگاه فرهنگی است و به خلق‌و خوها توجه می‌کند، سه نژاد در دنیا وجود دارد که فرهنگ‌ها و تفاوت‌های فرهنگی را بررسی کرده‌اند، یکی از آنها شوارتز است، یکی هافستید و دیگری پروژه بزرگ گلوب است که هم‌اکنون در تمام کشورهای دنیا جاری است. هدف بررسی آنها این است که تفاوت‌های فرهنگی چه هستند، مردم از لحاظ حیات، عادت‌ها و خلق‌و خو چگونه هستند. شوارتز سعی کرد نشان دهد که برخی از جوامع خودگردانی فردی بالایی دارند. البته خودگردانی دو نوع است، خودگردانی فردی عاطفی و خود گردانی فردی عقلایی، مثلا  کشورهایی مانند اتریش، هلند و پرتغال خودگردانی فردی عقلایی بالایی دارند ولی کشورهایی مانند ایرلند و کانادا خودگردانی فردی عاطفی بالایی دارند.یکی از ویژگی‌های سمن‌ها این است که خودگردانی سمن‌ها توان nام خودگردانی اعضای سمن‌ها است، بنابراین می‌توان گفت جامعه توان nام سمن‌ها است. طبق تئوری سیستم‌ها، سیستم توان nام اجزای سازنده آن است، بنابراین این شما هستید که جامعه را می‌سازید، متاسفانه ما این حس کنشگری و خود ارجاعی را از دست داده‌ایم. یعنی ما تفکر خودگردانی نداریم، شوارتز می‌گوید اگر این خودگردانی‌ها تجربه شود، ساماندهی شود و شبکه شود از آن یک خودگردانی اجتماعی به وجود می‌آید. ایران در نقشه فرهنگی شوارتز بین سلسله مراتب گرایی و ادغام گرایی فردی قرار دارد. از نظر شوارتز ادغام گرایی فردی، یعنی اینکه من می‌خواهم در یک سیستم، ایدئولوژی و یک مجموعه باورهای موجود که قبل از من وجود داشته است ادغام شوم.

ادغام گرایی زمانی پدید می‌آید که ظرفیت‌های تصمیم‌گیری و استعدادهای شناختی فرد ضعیف شده باشد.در ادامه هافستید شاخص‌های مختلفی برای مقایسه فرهنگ‌ها ارائه داده است، که البته قابل نقد نیز هستند،کشور ایران در شاخص‌های مربوط به فردگرایی و مردانگی امتیاز بالایی داشته است که متاسفانه الان این شاخص‌ها کاهش پیدا کرده‌اند. یک شاخص دیگر شاخص اجتناب از نااطمینانی است، این شاخص بیان می‌کند که یک ملت تا چه میزان از عدم قطعیت و ابهام می‌گریزد یعنی نمی‌تواند ریسک کند. یک شاخص دیگر شاخص جهت‌گیری دراز مدت است، که بیان می‌کند چقدر در یک فرهنگ جهت‌گیری دراز مدت وجود دارد. به تعبیر مرحوم مهندس بازرگان مردم ایران تمایل دارند خیلی زود به نتیجه برسند و متاسفانه این ویژگی نتیجه خوبی به همراه نداشته است.

در شاخص جهت‌گیری دراز مدت اگر بخواهیم ایران را با کشورهای مختلف مسلمان، مثلا ترکیه و مالزی مقایسه کنیم نتایج نشان می‌دهد که ایران نسبت به کشوری مثل مالزی از نظر شاخص اجتناب از عدم اطمینان امتیاز بالاتری دارد یعنی مردم ایران نسبت به مردم مالزی ریسک گریزتر هستند و ریسک پذیری بسیار پایینی دارند. اگر همین شاخص را در جهت‌گیری دراز مدت انجام دهیم مشاهده می‌کنیم که مالزی در این شاخص نیز از ما وضعیت بهتری دارد یعنی مردم مالزی تمایل بیشتری به جهت‌گیری دراز مدت در فعالیت‌های خود دارند و حقیقت این است که جامعه ما یک جامعه کوتاه مدت بوده است.

ساختارگراها می‌گویند که ریشه این مسائل کوتاه مدت بودن جامعه ما است، جامعه کوتاه مدت جامعه‌ای است که جهت گیری دراز مدت ندارد و اگر کسی جهت گیری دراز مدت داشته باشد شکست می‌خورد.البته یک موضوع امیدوار کننده وجود دارد که باید به آن اشاره کنیم، از میان 9 شاخص گلوب یک شاخص هست که برای ما نوید کافی و بزرگی است، این شاخص می‌گوید که ایرانی‌ها می‌خواهند از طریق عملکرد پیشرفت کنند. این خیلی مهم است و یک نکته دیگر اینکه جامعه ما در حال تغییر است، اگر بخواهیم جامعه ایران را توصیف کنیم باید بگوییم جامعه ایران علائم بلوغ و بحران بلوغ دارد، در واقع جامعه ما می‌خواهد به بلوغ برسد، بنابراین دچار بحران شده است. این شاخص نویدی برای بزرگ شدن و تغییر کردن جامعه ایران است.در پایان باید گفت که جامعه ما باید توسعه مدار باشد، توسعه‌ای که در کشور ایران وجود دارد بروکراتیک است و یک توسعه اجتماع محور و محله محور نیست و ما باید سعی کنیم به سوی این الگوی صحیح توسعه حرکت کنیم و قطعا نقش NGOها در این میان مهم و پررنگ است.

مردم ایران به طور طبیعی مانند کودکان علاقه دارند که قوانین و مقررات را رعایت کنند و متاسفانه این جامعه است که گاهی راه دروغ و کلک را به بچه‌های ما نشان می‌دهد و آنها را از ماهیت وجودی خویش دور می‌سازد.

اما راه برون شدن از این چرخه معیوب چیست ؟

  • یادگیری یک کنش ذهنی وجودی تا حد زیادی خود ارجاع وخلاق است.
  • یادگیری تا حد زیادی خود تعیین کننده و خود ارجاع است.
  • ظهور و شکوفایی استعداد تا حد زیادی سربرآورنده، خود روینده، پدیدار شونده و سرکش است.
  • ساختارها هرچند عمل یادگیری و ظهور استعداد را محدود می‌کند و به تأخیر و شاید تعویق می‌اندازد اما نمی‌تواند یک‌سره از بین ببرد.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.

دکتر روزبه کردونی، مدیرکل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی :

تاثیر فعالیت‌های داوطلبانه در ارتقاء شاخص‌های رفاهی جامعه”

امروز می‌خواهیم روی این نکته متمرکز شویم که نادیده گرفتن کنش داوطلبانه در سیاست‌گذاری عمومی ممکن نیست، متاسفانه در چند روز اخیر در اهواز شاهد اتفاقاتی بودیم که حتی در زمان جنگ هم سابقه نداشته است. می‌خواهیم در این مورد صحبت کنیم که چرا این مشکلات پیش آمده و چرا این حوادث به کنش داوطلبانه و NGOها مربوط می‌شود.

در همین راستا لازم است سه تجربه را خدمت دوستان عرض کنم :

سال 92 در چشم‌انداز ایران ویژه‌نامه‌ای در ارتباط با پدیده‌ی کولبری منتشر شد که آقای دکتر پیران در آن ویژه‌نامه مقاله‌ای در ارتباط با چالش‌های کولبری منتشر کردند. اما متاسفانه کسی ندید و توجهی به آن نشد تا اینکه در این اواخر شاهد اتفاقات ناگواری در ارتباط با کولبران بودیم و یک حساسیت عمومی در این زمینه ایجاد شد، در حالی که سیستم سیاستی ما نسبت به مسئله‌ای که قبلا بیان شده بود توجهی نکرد.

سال 83، UNEP گزارشی منتشر می‌کند و اعلام می‌کند که بزرگترین فاجعه زیست محیطی بعد از دریاچه آرال و جنگل‌های آمازون در جنوب خوزستان و به دلیل خشک شدن تالاب‌های استان اتفاق می‌افتد. 15 سال پیش علت این پدیده اینگونه بیان شده است که این تالاب‌ها از سال 1975 تا 2003 نزدیک به 80 درصد خشک شده اند، در آن زمان این گزارش به مسئولین وقت ارائه می‌شود که متاسفانه باز هم توجهی به آن نشد تا اینکه امروز شاهد اتفاقات ناگواری در خوزستان هستیم.

سال 92 پس از رخ دادن آتش سوزی خیابان جمهوری آتش‌نشانی یک گزارش رسمی منتشر کرد که هم اکنون نیز در دسترس است. در این گزارش بیان شده است که ما به آن ساختمان اخطار داده بودیم ولی متاسفانه به آن بی توجهی شد و دقیقا پس از حادثه پلاسکو نیز آتش‌نشانی همان علتی را اعلام می‌کند که سال 92 اعلام کرده بود. اما متاسفانه سیستم سیاستگذرای هیچکدام از این صداها را نشنید و نسبت به آن بی‌توجهی کرد.

اما یک تجربه بین‌المللی :سال 1969 در جنوب کالیفرنیا یک نشت نفتی اتفاق می‌افتد و چیزی در حدود 3000 گالن نفت در ساحل کالیفرنیا ورود می‌کند و حدود 800 مایل را تحت پوشش قرار می‌دهد و هیچ کشته‌ای هم نداشته است. آن اتفاق باعث می‌شود سال بعد بزرگترین گردهمایی زیست محیطی در کالیفرنیا شکل‌گیرد و مبنای نام‌گذاری روز جهانی زمین شود که تا الان هم پابرجا مانده است. دو سال بعد نیز اولین کنفرانس زیست محیطی سازمان ملل در حد سران در استکهلم سوئد برگزار می‌شود و UNEP اعلام موجودیت می‌کند. جنبش‌های مدنی و NGOها و اتفاقا همین کنش‌های داوطلبانه حادثه سال 1969 کالیفرنیا را به نقطه‌ی عطفی تبدیل کردند، که بعدها در یادداشت‌های مختلفی گفته می‌شود تاریخ زیست محیطی را باید بعد و قبل از آن حادثه به دو بخش تقسیم کرد، زیرا قوانین و خیلی موارد دیگر تغییر کردند.

ما در عصری زندگی می‌کنیم که نمی‌توانیم تاثیر کنش داوطلبانه را بر حوزه‌ی سیاست‌گذاری نادیده بگیریم. یکی از ضرورت‌ها و دلایل آن آمارهای بین‌المللی است، این آمارها نشان می‌دهند که ما یک میلیارد نفر کنش‌گر داوطلب در دنیا داریم، بنابراین حوزه سیاست‌گذاری اگر بخواهد هم نمی‌تواند این را نادیده بگیرد.

دوم، امروز در هر جای دنیا که می‌خواهند یک تعریف از جامعه خوب ارائه دهند یک شاخص آن را وجود کنش‌های داوطلبانه و امور خیر می‌دانند. و سوم اینکه، تاثیری که کنش‌های داوطلبانه بر ارتقاء شاخص‌های رفاهی دارد غیرقابل چشم‌پوشی است. امروزه مشارکت داوطلبانه به طور مشخص و به عنوان یکی از معیارهای توسعه یافتگی جوامع، سنجیده می‌شود. طبق گزارشی که اخیرا OECD منتشر کرده است، نرخ مشارکت داوطلبانه رسمی از طریق NGOها در کشورهای نروژ و آمریکا که بالاترین سطح مشارکت را دارند حدود 55 درصد است و در اسپانیا و جمهوری چک که کمترین سطح مشارکت را دارند این عدد نزدیک به 18 درصد است.گزارش‌های ارائه شده در سال 94 نشان می‌دهند که حدود 10 درصد از مردم ما به صورت رسمی فعالیت داوطلبانه دارند که این درصد در مقایسه با خیلی از کشورها بسیار پایین است. نرخ فعالیت‌های داوطلبانه در کشورهای سوئد، دانمارک و نروژ بالای 70 درصد است و تقریبا از هر 10 نفر 7 نفر مشغول به انجام فعالیت‌های داوطلبانه غیر رسمی هستند.این گزارش همچنین ارزش اقتصادی فعالیت‌های داوطلبانه را محاسبه کرده است، به این معنی که اگر کسی فعالیت داوطلبانه انجام می‌دهد فعالیت او چه تاثیر اقتصادی‌ای بر کل وضع رفاهی و توسعه آن کشور دارد. با احتساب ارزش دلار آمریکا در سال 2013 برای 40 ساعت کار در هفته و 52 هفته در سال برآورد تقریبی ارزش فعالیت‌های داوطلبانه به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی کشورها معادل1 تریلیون دلار آمریکا ارزش گذاری شده است. یعنی در کشوری مثل آلمان طبق محاسبه‌ی دولت ارزش اقتصادی و افزوده‌ای که یک کنش داوطلبانه به جامعه می‌دهد حدود 117 میلیون دلار است و در آمریکا این رقم معادل 621 میلیون دلار است. یعنی در کشورهای OECD ارزش اقتصادی کار داوطلبانه را معادل 2 درصد از تولید ناخالص داخلی محاسبه کرده‌اند که عدد بسیار غیرقابل تصوری است. از یک طرف دیگر در یک کنش داوطلبانه سه بعد را باید در نظر بگیریم :

  1. اثر فعالیت داوطلبانه بر گروه‌ها و افراد ثالث:

– افزایش رفاه مادی خانوارها با کمک به تولید کالاها و خدمات- تاثیرگذاری بر تمامی ابعاد  کیفیت زندگی  از قبیل وضعیت سلامت، مهارت‌ها و قابلیت‌ها با  افزایش سطوح آنها و  با کاهش نابرابری در توزیع آنها

2. اثر فعالیت‌های داوطلبانه بر فرد داوطلب:

– اثرات مثبت بر سلامت جسمی و روانی-افزایش مهارت­های شغلی و حرفه­ای-افزایش حس مثبت به واسطه افزایش ارتباط اجتماعی-تضمین گذاری موفق از دوران فعالیت به دوران بازنشستگی

  1. اثر فعالیت‌های داوطلبانه بر دولت:

ایجاد سرمایه اجتماعی و تحکیم  اعتماد و همکاری در جامعه همچنین در این گزارش بیان شده است 80 درصد کنشگران داوطلب در مقایسه با آنهایی که کنش داوطلبانه نداشته‌اند دارای تحصیلات دانشگاهی بوده‌اند. یعنی شغل، تحصیلات عالی و درآمد بالا تاثیر مستقیمی بر کنش‌گری داوطلبانه داشته است و تمام مولفه‌هایی مانند سن، آموزش و وضعیت تاهل هم بر آن تاثیر گذار بوده است. همان‌طور که اشاره شد در ایران هم اعلام شده است که دو دقیقه در روز افراد به فعالیت‌های داوطلبانه می‌پردازند.

بر همین اساس ما در حوزه‌ی سیاست‌گذاری عمومی نمی‌توانیم تاثیرگذاری NGOها و کنش‌گران داوطلب را نادیده بگیریم، همین نادیده گرفتن ماست که باعث شده این نتایج به وجود آیند. البته دو بحث مجزا در این مورد وجود دارد، هم حوزه سیاست گذاری کوتاهی کرده است و هم NGOها نتوانسته‌اند آن‌چنان که باید نقش افتخار آفرینی ایفا کنند. این موضوع به دلیل نبود یک سیاست واحد در برخورد با NGOها است که آن هم مربوط به ایفای نقش ضعیف حاکمیت و دولت می‌شود.تجربه شخصی من در این سه سال نشان می‌دهد که در مسیر مشارکت میان دولت و NGOها در سیاست‌گذاری موانعی وجود دارد که باید به این موارد اشاره کنیم، اولین مانع این است که ما دانش سیاسی نداریم، شما حل مسئله را با رویکرد روانشناسی و جامعه شناسی و با رویکرد پزشکی نمی‌توانید انجام دهید، آنها می‌توانند مشاور باشند اما سیاست‌گذاری یعنی اینکه مسئله را تعریف کرده،  برای آن راه‌حل ارائه دهیم و زمان حل آن را نیز اعلام کنیم، اگر غیر از این باشد سیاست‌گذاری معنا ندارد. نکته دیگر اینکه ما در حوزه کنش‌گری داوطلبانه انگیزه‌های خیلی خوبی داریم اما انگیزه داشتن به تنهایی اصلا کفایت نمی‌کند. کنش داوطلبانه یک هنر است که باید آموخته شود، یعنی این‌طور نیست که من امروز اعلام کنم دلم می‌خواهد کنش داوطلبانه داشته باشم و یک NGO ثبت کنم و حتما هم موفق باشم. شما هر چه از انگیزه‌های خوب دفاع کنید هیچ تاثیری بر نقش امروز NGOها ندارد، من معتقدم که در حوزه‌ی سیاست‌گذاری باید دانش تاثیرگذاری و ایفای نقش نهادی مدنی آموخته شود، هم در حوزه‌ی سیاست‌گذاران و هم در حوزه‌ی NGOها. پس ما در حوزه‌ی سیاستی و کنش‌گری اجتماعی داوطلبانه یک فقدان دانش داریم و دوم اینکه گفت‌وگو میان حوزه سیاستی و NGOها قطع است و ما فاقد گفت‌وگویی هستیم که به یک تفاهم نظری در خصوص یک سوژه برسد.

مشکل بعدی فقدان هماهنگی است، در میان دولتی‌ها رویکرد ثابت در مواجهه با کنش‌گری داوطلبانه وجود ندارد و در بین NGOها هم هماهنگی در مواجهه با دولت وجود ندارد، تقریبا می‌توان گفت که پر تیراژترین رویکرد در NGOها در ارتباط با دولت ایجاد گروه‌های فشار است.نکته بعدی عدم شفافیت است، که هم در دولت دیده می‌شود و هم در میان NGOها. به عنوان جمع‌بندی باید برگردیم به آن سه نکته‌ای که در ابتدا اشاره شد، ما جامعه‌ای هستیم که طبق آمار و ارقام در حوزه‌های متعددی مانند فقر، آسیب‌های اجتماعی و …. وضعیت خوبی نداریم. ایران جز چند کشوری است که هیچ آتش‌نشان داوطلبی ندارد، آمارهای بین‌المللی و داخلی این را می‌گویند. پس اگر قرار است تعریفی داشته باشیم و نقش و توانمندی خود را افزایش دهیم باید معطوف به کاهش مسائل مردم و معطوف به حل مسائل سیاسی باشد، ما یاد گرفتیم در حوزه‌های مختلف با مسائل شوخی کنیم، ولی نمایش تا حدی جواب می‌دهد و این نشان دهنده اشکال در حوزه‌ی سیاستی ما است. از نظر من یکی از اشکالات این است که مسائل در زمان مناسب و مکان مناسب در دستور کار سیاست‌گذاران قرار نمی‌گیرند، یکی از متهم‌ها خود آن سیاست‌گذاران هستند و متهم دوم NGOهایی هستند که موفق نشده‌اند کنش‌گری داوطلبانه را در راستای تاثیرگذاری بر حوزه‌ی سیاستی پیش ببرند.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.

دکتر محمد یزدانی نسب، پژوهشگر جامعه شناسی مسائل ایران :

عوامل موثر بر مشارکت داوطلبانه”

قبل از هر چیز باید اشاره‌ای داشته باشیم به اهمیت رفتارهای مشارکتی و اهمیت NGOها در جوامع مختلف، همان‌طور که می‌دانید NGOها و سمن‌ها در جوامع مدرن به عنوان حلقه‌ای واسط میان دولت و جامعه هستند. اما در جوامع کهن این حلقه‌ی رابط وجود نداشته است و روابط کاملا از بالا به پایین بوده‌اند.

در جوامع مدرن لازمه‌ی ارتباط میان دولت و ملت و پر شدن شکاف میان دولت و ملت، احزاب، NGOها و رسانه‌ها هستند که هر کدام از این گروه‌ها و نهادها می‌توانند شکاف میان دولت و ملت را کمتر کنند و NGOها به عنوان حلقه‌ی اتصال می‌توانند یکی از مهمترین عوامل کاهش این شکاف باشند.این حلقه‌ی واسط یعنی همان NGO، با کاهش سطح شکاف میان دولت و ملت پیامدهای بسیار مثبتی را برای سطح کلان خواهد داشت. آقای دکتر کردونی بخش‌های اقتصادی آن را مطرح کردند، ولی نباید از بحث‌های سیاسی آن غافل شویم، کاهش این شکاف میان دولت و ملت باعث افزایش ثبات سیاسی، افزایش مشروعیت سیاسی و کاهش هزینه‌های فرهنگی و اجتماعی خواهد شد و امکان سیاست‌گذاری بلند مدت را فراهم خواهد کرد. همه می‌دانیم که یکی از انواع سیاست‌گذاری‌های اقتصادی و اجتماعی به شکل بلند مدت است و ممکن است روش‌های اقتدارگرایانه‌ای را بطلبد و در کوتاه مدت جواب ندهد. کاهش این شکاف و افزایش مشروعیت نظام سیاسی باعث می‌شود که سیاست‌گذاران بتوانند برنامه‌ریزی‌های بلند مدت انجام دهند و در نتیجه هزینه کمتری را پرداخت می‌کنند.

مهمترین آسیب و مشکلی که این روزها NGOها با آن روبه‌رو هستند شکاف میان دولت و NGOها است که در پایان صحبت‌مان به آن اشاره خواهیم کرد.در کشورهای توسعه یافته نقش NGOها بسیار اهمیت دارد، آماری که همکاران ارائه دادند اهمیت نقش NGOها را ارائه می‌دهد، برای مثال در کشوری مثل آمریکا هر دانشگاهی برای پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد یا دکتری، و یا هر نهاد دولتی یا غیردولتی که می‌خواهد فردی را استخدام کند، حتما یک فرم دارد که مربوط به عضویت در NGOها و انجام فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی است و انجام فعالیت‌های داوطلبانه یکی از مهمترین معیارهای پذیرش در دانشگاه‌ها و نهادهای دولتی و غیردولتی است. نهادهای خصوصی آمریکا می‌دانند کسی که فعالیت اجتماعی دارد و فعالیت‌های داوطلبانه انجام داده است روحیه جمع‌گرایی دارد و می‌تواند تعامل بهینه‌ای با همکاران خود داشته باشد. آنها همه‌ی این فاکتورها را کنار هم می‌گذارند و در نتیجه این موضوع یکی از مهمترین عواملی است که منجر به پذیرش دانشجو یا کارمند در نهادها می‌شود.

همانطور که یکی از سخنرانان محترم اشاره کردند بحث پرستیژ اجتماعی مطرح است، بسیار مهم است که شما در کشورهای توسعه یافته غربی در نهادهای داوطلبانه و در سازمان‌های داوطلبانه مشارکت داشته باشید و این منجر به یکی از فاکتورهای افزایش پرستیژ اجتماعی خواهد شد. اما اهمیت سازمان‌‌های مردم نهاد فقط برای سطح کلان نیست، یعنی فقط باعث نمی‌شود که هزینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظام سیاسی کاهش پیدا کند. برای خود فردی که مشارکت می‌کند هم اهمیت دارد و پیامدهای بسیار مثبتی به دنبال خواهد داشت، همانطور که آقای دکتر فراستخواه اشاره کردند رابطه یک نیاز اساسی است و یکی از مهمترین نیازهای هر بشر تعامل و ارتباط است، این ارتباط منجر به افزایش کیفیت زندگی و منجر به سلامت روان فرد در زندگی خصوصی خواهد شد.همچنین یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده سرمایه اجتماعی رابطه است، در واقع سرمایه اجتماعی با دو شاخص تعریف می‌شود، یکی اعتماد است و دیگری رابطه اجتماعی و رابطه اجتماعی منجر به افزایش سرمایه اجتماعی می‌شود. به عقیده بسیاری از صاحب‌نظران سرمایه اجتماعی می‌تواند تبدیل به سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی شود، اگر برای سرمایه اقتصادی ثروت و پول به عنوان عنصر اصلی تلقی شود برای سرمایه فرهنگی عنصر اصلی دانش است و برای سرمایه اجتماعی این رابطه است که مهمترین فاکتور و هسته‌ی سرمایه اجتماعی را تشکیل می‌دهد در نتیجه این سرمایه‌ها قابل تبدیل به هم هستند.در ارتباط با عوامل موثر بر مشارکت داوطلبانه چند رویکرد وجود دارد، به طور کلی سه نوع رویکرد کلی در جهت تبیین رفتار داوطلبانه وجود دارد.

رویکرد نخست رویکرد روانشناختی است ( شخصیت ) :

در رویکرد روانشناختی شخصیت مهمترین عامل برای تبیین رفتار داوطلبانه تعیین شده است، این‌که نوع شخصیت به چه شکلی باشد و شخصیت به چه نحوی شکل بگیرد بسیار مهم است. باید توجه کنیم که شخصیت شکل می‌گیرد و آموزش داده می‌شود و اصلا نمی‌توان گفت چون ما ایرانی هستیم نمی‌توانیم مشارکت انجام دهیم و کسی که در سوئد به دنیا می‌آید می‌تواند مشارکت داشته باشد. همه می‌دانیم که ژنتیک در سال‌های اولیه تاثیرگذار است، بعد از سال‌های اولیه و در دوران کودکی و نوجوانی است که شخصیت فرد در محیط خانواده، مدرسه و جامعه شکل می‌گیرد و این نهادها هستند که شخصیت را شکل می‌دهند و می‌توانند به آن شخصیت امکان مشارکت دهند. همه اطلاع داریم که نظام‌های آموزشی کشورهای پیشرفته به خصوص کشورهای اسکاندیناوی به چه شکلی است، در کشورهای اسکاندیناوی در مهدکودک‌ها و پیش‌دبستانی‌ها هیچ آموزش رسمی و ریاضی داده نمی‌شود و همه‌ی تمرکز بر روی فعالیت‌های اجتماعی و یادگیری تعامل اجتماعی صرف می‌شود، چیزی که ما در ایران شاهد آن نیستیم.رویکرد دوم در مورد بحث روانشناسی اجتماعی است، مهمترین فاکتور در روانشناسی اجتماعی بحث هزینه-فایده است. اینکه اساسا کاری که من انجام می‌دهم چه داوطلبانه و چه غیر داوطلبانه برای من فایده دارد یا نه، متاسفانه در ایران وقتی صحبت از فایده می‌شود بلافاصله فایده مادی به میان می‌آید، بلافاصله منفعت مادی و سود مادی به ذهن می‌رسد به این دلیل که فایده به درستی تعریف نشده است. من به عنوان یک شهروند عادی نمی‌دانم که اگر مشارکت اجتماعی داشته باشم در بلند مدت منجر به افزایش شادمانی و رضایت زندگی من می‌شود، متاسفانه مردم ما این‌ موارد را نمی‌دانند. ما نباید در اینجا رفتار مردم را نقد کنیم، اینکه چرا نمی‌آیند و چرا نمی‌توانند بیایند، ما باید به عنوان NGOها بتوانیم مردم را جذب کنیم چون آنها واقعا این فایده را به عنوان سود اقتصادی تعریف می‌کنند. تئوری‌های مختلفی هست که می‌گویند اگر شما احساس کنید که پاداش ضعیفی در قبال رفتارتان خواهید گرفت آن فعالیت را تداوم نخواهید داد، این یک موضوع بدیهی است و به اعتقادات و فرهنگ افراد نیز بستگی ندارد و یک رفتار عقلایی و تایید شده است. بر این مبنا یکی از کارهایی که آموزش و پرورش و رسانه‌ها باید انجام دهند تعریف این فایده است در واقع به من شهروند عادی اطمینان بدهند که اگر مشارکت اجتماعی داشته باشم سود آن به من باز خواهد گشت و این سود لزوما سود مادی نخواهد بود.

اما بستر باید چگونه باشد که من بتوانم مشارکت داشته باشم؟

( عوامل ساختاری و نهادی ) این بسترسازی باید توسط دولت و NGOها برای یک شهروند فراهم شود، برای پاسخ به این سوال‌ها چه مکانیسمی را مطرح کنیم، که مهمترین آن بحث اعتماد است، در تحقیق خانم شهسوارزاده آمده بود که اعتماد وجود ندارد و یا حتی کاهش پیدا کرده است. حتی خانواده‌ها هم به NGOها اعتماد ندارند و فرزندان خود را سرزنش می‌کنند. این اعتماد باید وجود داشته باشد و این همان مکانیسم جلب اعتماد است و شفافیت نیز می‌تواند به شکل‌گیری این اعتماد کمک کند. تاثیر این اعتماد و شفافیت می‌تواند کمک کند که من به عنوان یک شهروند در مکانیسم کار قرار بگیرم، حتی منظورم این نیست که نتیجه را ببینم بلکه بدانم که این NGO چه کاری انجام می‌دهد و در چه مرحله‌ای قرار دارد و قرار است با مشارکت ما چه اتفاقی رخ دهد. مسئله مهمتر شیوه‌های نظارت حقوقی است، متاسفانه خیلی از NGOها باعث شدند که اعتماد هم از سوی مردم و هم از سوی نهادهای مدنی و دولت به شدت کاهش یابد. بنابراین عدم وجود شیوه‌های صحیح نظارتی و حقوقی موضوعی بسیار مهم است که خود NGOها می‌توانند آن را پیگیری کنند.

برای دیدن فیلم این بخش اینجا کلیک کنید.